ماجرای زمینی شدن محیصای گلم
محیصای نازنینم ،فرشته کوچکم میخوام برات ماجرای زمینی شدنتو اینجا بنویسم تا وقتی بزرگ شدی و خوندی ،بدونی که چقدر برای همه ما عزیز بودی و هستی و بدونی که مامان و بابا خیلی خیلی دوست دارن و ممنونیم برای تمام این لحظه های شیرینی که به ما هدیه دادی،از خدای بزرگ میخوام که این احساس زیبا و وصف نشدنیو بهت بچشونه تا روزی مادر بشی و ببینی که مامان با وجود نازنینت چقدر کامل شد. فرشته نازنین مامان ،شما قرار بود که 14 آبان قدم روی چشم ما بذاری ،ولی از اونجایی که از قلب مامان با خبر بودی و میدونستی که مامان و بابا بی قرار دییدنت هستن ،سوپرایزمون کردی و یه شب بعد از اینکه دایی هومن و راحله جون و هلنا گلم از خونمون رفتن،حدود ساع...
نویسنده :
مامان فسقلی
23:41